خوش آمدید

مرجع گرافیک و کد نویسی

محل نمایش تبلیغات شمامحل نمایش تبلیغات شمامحل نمایش تبلیغات شمامحل نمایش تبلیغات شما

آرشیو مطالب
Archive

امکانات وب
Code

پر مخاطب ها
Favorite Posts

خبرنامه
NewsLetter

عضویت
Register

نام کاربري :
رمز عبور :

خطرات پیشرو
نویسنده : اعظم چارباشلو سه شنبه 19 آذر 1398 - 4:13

استیون اسپیلبرگ معتقد است که فیلمسازان جوان باید استعداد ایده ها و قراردادهایی را که در فیلم های معاصر می بینند درک کنند.

 

Speiberg استدلال می کند که فیلمسازان برای یادگیری از گذشته باید به عقب برگردند. این همه چیز جدید و جدید نیست. آیا این پیام برای نویسندگان دانشگاهی نیز هست؟ خوب ، مطمئناً همه ما از اهمیت تأیید منابع در تحقیقات علمی و نوشتن آگاهی داریم و اگر این کار را نکنیم چه اتفاقی می افتد. طاعون. 

اما درک استعداد صرفاً اجتناب از سرقت ادبی نیست. همچنین در مورد جلوگیری از تولید و تولید مثل باطل است. اگر می خواهیم ادعاهای معتبری را مطرح کنیم ، باید تحقیق خود را بر اساس ادعاهای معتبر پایه گذاری کنیم. بنابراین درک ما از گذشته هایمان برای ما بسیار مهم است. این مهم است که ما از استعداد واقعیت هایی که تحقیقات خودمان را بنا می کنیم ، بفهمیم.

مقاله ای وجود دارد که این نکته را به خوبی نشان می دهد. وقتی روشهای تحقیق را تدریس می کنم ، اغلب از مردم می خواهم که  افسانه های شهری آکادمیک را توسط Ole Bjo Rekdal بخوانند. امروز ، همانطور که من در حال نوشتن این پست هستم ، مقاله دسترسی آزاد است ، اما همیشه اینطور نیست. من می خواهم برخی از مقالات را برای شما نقل کنم تا شما نتیجه ای از استدلال رکدال بدست آورید.

مقاله رکدال مربوط به اسفناج است. همه ما فکر می کنیم که اسفناج برای ما خوب است ، درست است؟ بله ، پاپی و همه آن. خوب معلوم است که اسفناج در واقع برای ما بهتر از سایر سبزیجات سبز نیست. و رکدال مقاله خود را با توصیف چگونگی برانگیختن علاقه خود به اسطوره اسفناج خوب شروع می کند. این اتفاق هنگامی رخ داد که او مقاله ای را خواند که این عقیده را رد کرد که اسفناج حاوی آهن زیادی است و بنابراین یک غذای فوق العاده واقعی بود.

نقل قول زیر ، از جمله مرجع ، از مقاله منتشره توسط K. سون لارسون در مجله پزشکی داخلی گرفته شده است :

"اسطوره از دهه 1930 که اسفناج منبع غنی آهن است به دلیل اطلاعات غلط در انتشار اصلی است: یک نقطه اعشاری مخلوط به 10 برابر بیش از حد از آهن می دهد [هامبلین ، 1981]. (لارسون ، 1995: 448-449) "

ركدال قبل از هر چیز چگونگی نوشتن درباره این سوء تفاهم را در نظر می گیرد.

پس چگونه باید پیامهای مهمی را که از یک جمله واحد در مقاله لارسون آموخته ام ، به درستی منتقل کنم؟ به نظر می رسد زیر متناسب با متن اصلی است:

"این ایده که اسفناج منبع خوبی از آهن است ، اسطوره ای است که در دهه 1930 به دلیل یک نقطه اعشار نادرست متولد شد ، و باعث می شود غلظت ده برابر بیشتر از مقدار واقعی آن باشد."

اما چگونه رکدال چگونه می تواند منشأ این منبع را استناد کند ، تا تصدیق کند که این امر اثبات شده است؟ او باید در یک نشریه آکادمیک بعدی قرار داد؟

در آکادمی ، موارد زیر خوشبختانه روشی بسیار متداول برای انتقال چنین پیامی است:

"این ایده که اسفناج منبع خوبی از آهن است ، اسطوره ای است که در دهه 1930 به دلیل یک نقطه اعشار نادرست متولد شد و باعث می شود غلظت ده برابر بیشتر از مقدار واقعی آن باشد (لارسون ، 1995: 448-449). "

در اینجا ، من به صراحت و صادقانه مستقیماً به منبعی که می توانم آن اطلاعات را پیدا کنم ، مراجعه می کنم و حتی به اندازه کافی مودب هستم که بتوانم شماره صفحه دقیقی را برای خوانندگانی که مایل به تأیید صحت آن هستند ، ارائه دهم ، یا چه کسی ممکن است علاقه مند به کاوش در مورد چیزهای بیشتری برای یادگیری باشد یا خیر. از لارسون. مشکل در این مورد این است که من بخشی از اطلاعات را حذف می کنم: واقعیت این است که اظهارات لارسون مبتنی بر یک منبع کاملاً متفاوت است ، یعنی هامبلین (1981). به عبارت دیگر ، من به مقاله ای اشاره می کنم که من می دانم منبع ثانویه است و بنابراین خوانندگانم را پنهان می کنند که لارسون در واقع فقط 14 سال قبل اطلاعاتی را منتشر کرده است که توسط هامبلین منتشر شده است. یک دلیل خوب برای جلوگیری از استفاده از منابع ثانویه در دانشگاه ها این است که پیام هایی که از چندین لینک عبور می کنند ، تمایل تاسف بار دارند که در طول مسیر اصلاح یا تغییر پیدا کنند ، همانطور که در بازی زمزمه. خوانندگان من در این مورد فکر خواهند کرد که لارسون منبع اصلی است و بنابراین بیانیه من از آنچه در واقع است ، محکم تر و قابل اعتماد تر به نظر می رسد.

اما اگر قرار است ركدال از استناد به منبع ثانویه خودداری كند كه گویی اصل آن است ، پس او باید چه كند؟

یک گزینه جایگزین حتی صادقانه تر مراجعه به منبع من به این روش است:

"این ایده که اسفناج منبع خوبی از آهن است ، اسطوره ای است که در دهه 1930 به دلیل یک نقطه اعشار جاسوسی متولد شد و باعث شد تا غلظت ده برابر بیشتر از مقدار واقعی آن ظاهر شود (هامبلین ، 1981 ، به نقل از لارسون ، 1995 : 448-449). 2 "

این یک روش کاملاً قانونی برای مراجعه به منابع در مواردی است که دستیابی به منبع اصلی دشوار یا غیرممکن است. با این حال ، مجله پزشکی بریتانیا در سال 1981 ، با این وجود ، برای هر کس که دسترسی به اینترنت دارد ، به راحتی قابل دسترسی است. در صورت استفاده از این نوع مرجع در این مورد خاص ، می تواند موردی از تنبلی دانشگاهی باشد ، اما همراه با نهایت صداقت. توضیح دیگر و شاید محتمل تر این است که ما با دانشگاهی سروکار داریم که اهمیت اصل تلاش برای استفاده از منابع اولیه را درک نکرده است تا اثر بازی زمزمه را به حداقل برسانیم. 3

رکدال سپس گزینه دیگری را که گفته است " متاسفانه ... بسیار متداول تر از آنچه که باید آرزو کنیم " در نظر می گیرد. وی می تواند بدون استناد به همبلین (1981 ) مشکل استناد را به هیچ وجه حل کند:

"این ایده که اسفناج منبع خوبی از آهن است ، اسطوره ای است که در دهه 1930 به دلیل یک نقطه اعشار نادرست متولد شد و باعث می شود غلظت ده برابر بیشتر از مقدار واقعی آن باشد (هامبلین ، 1981)."

در این مورد ، من به طور مستقیم به منبعی مراجعه می کنم که با خودم مشورت نکرده ام و با انجام این کار ، من یک دروغ دانشگاهی مرتکب می شوم. همان درجه اعتماد که در مورد جایگزین قبلی وجود دارد ، اما تفاوت در این است که سهام در حال حاضر بسیار بیشتر است. آنچه امیدوارم با این نوع مرجع به دست بیاورم این است که هیچ کس تنبلی من را کشف نخواهد کرد. من به سادگی وانمود می كنم كه بدون تلاش برای انجام این كار ، سعی در مشورت با هامبلین (1981 ) كرده ام. خلاصه ، من مرجع هامبلین را از لارسون ادبی کردم.

پس از بحث در مورد مسئله انتساب ، باقی مانده مقاله عواقب تصمیم رکدال برای شکار پیشرو را ردیابی می کند. ركدال می خواست آنچه را كه به نظر می رسد منبع اصلی آشكاری از اشتباه بودن قدرت غذایی اضافی اسفناج باشد ، پیدا كند. او توضیح می دهد که چرا تصمیم گرفت این کار را در پاراگرافی انجام دهد که باید در ذهن هر دانشگاهی که بیش از حد مضطرب باشد ، به این سادگی باشد که خواندن آنها را به راحتی درک کند.

با این وجود مراجعه به منابعی که مشورت نکرده است می تواند یک تجارت ریسک پذیر باشد. دانشگاهیان ، مانند سایر انسانها ، هر از گاهی به اشتباه تفسیر می کنند یا خطاهایی را مرتکب می شوند که توسط داوران یا ویراستاران همکار کشف نشده است ، حتی در مجلات معتبر مانند ژورنال طب داخلی . هنگامی که چندین نویسنده به طور مستقل از یکدیگر موفق به معرفی یک منبع واحد دقیقاً به همان شیوه نادرست هستند ، توضیحات یک تصادف از نظر آماری بعید نیست ، یا موردی است که نویسندگان از منابع ادبی استفاده می کنند. توزیع های خطی و تفسیرهای الگویی سیستماتیک در واقع به اندازه کافی مشترک هستند که امکان مطالعه شیوع سرقت ادبی و عواقب ناگوار آن را فراهم می سازند.

یادآوری مقاله مربوط به تحقیقات ركدال است كه دقیقاً چگونه اسطوره شهری از تنها میانگین خوب اسفناج كشف شد. او با یک شرح بسیار دقیق به خواننده تعجب آور فاش می کند که " توهین کردن افسانه درباره محتوای آهن غلو شده ، خود اسطوره ای بود " - اما شخصی که مدت ها بعد از ادبیات در مجدداً تکرار می شد ، خود هامبلین اشتباه خود را تصدیق کرد ، و حتی اگر او نیز این کار را انجام داد. تلاشهای زیادی برای جبران اظهارات غلط اصلی او. این یک مطالعه جالب و یک بخش جالب از خواب های آکادمیک است.

نتیجه گیری رکدال همچنین باعث ایجاد مکث برای تفکر می شود. وی اظهار داشت كه در یك محیط دیجیتالی خیلی ساده است كه چیزی مثل اسطوره اسفناج دوباره ایجاد شود (1). او استدلال می کند که

انقلاب دیجیتال برای افشای و کاهش نرخ شیوع شایعات و افسانه های شهری در دانشگاه ها سلاح های شگفت انگیزی در اختیار ما قرار داده است. مشکل این است که از همین دستگاهها می توان برای اهداف دیگری نیز استفاده کرد ، از جمله کمک به آنچه هارالامبوس گاوراس (2002) آنرا "سندرم نویسنده تنبل" نامیده است: انداختن چند کلمه کلیدی به یک بانک اطلاعاتی تا یک لیست چشمگیر از منابع مراجعه شود. که در نگاه اول به راحتی نمی تواند در معرض ثانویه ، نامربوط ، غیرقابل اعتماد یا منابعی باشد که حتی توسط نویسنده خوانده نشده باشد.

این چیزی است که همه ما باید در خاطر داشته باشیم. اثبات مهم است - و همچنین گاهی اوقات بسیار ، بسیار مشکل.

یادداشت

من به دلیل اینکه نسخه آنلاین مقاله را خوانده ام ، تعداد صفحه را برای نقل قول های خود از Rekdal نداده ام. در صورت وجود چه مسائلی ایجاد می شود؟

اینها منابع رکدال هستند - و توجه داشته باشید که من جز اولین مورد را نخوانده ام ، بنابراین ممکن است مشکلی را که می خواهم گزارش دهم را تحریک کنم!

Gavras H (2002) انتساب نامناسب: "سندرم تنبلی نویسنده". مجله آمریکایی فشار خون 15 (9): 831
Hamblin TJ (1981) جعلی! مجله پزشکی بریتانیا 283 (6307): 1671 - 1674. موجود در: http://www.bmj.com/highwire/filestream/351132/field_highwire_article_pdf/0/167
Larsson KS (1995) انتشار داده های دروغین از طریق استناد ناکافی. مجله طب داخلی 238 (5): 445-450
و (1) یکی از اسطوره های علمی اغلب تکرار شده این است که اکثریت قریب به اتفاق مقالات ژورنالی به سختی مورد استناد قرار نمی گیرند - رکدال همچنین اشاره می کند که این اسطوره از کجا و چگونه آغاز شده است.

بازدید : 378
برچسب‌ها :
صفحات وب
از دیگر مطالب ما هم دیدن فرمایید!
درباره وب
About Us
آمار سایت
Statistics
آنلاین :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته گذشته :
بازدید ماه گذشته :
بازدید سال گذشته :
کل بازدید :
تعداد کل مطالب : 17
تعداد کل نظرات : 0